هر چند ابتدا به نظر می‌آید که کوشش در بیان معنا و تعریف سعادت، از قبیل توضیح واضحات است، اما تدریجا روشن خواهد شد که تعریف صحیح سعادت، بسیار دشوار خواهد بود. این دشواری، از آن جا پیدا می‌شود که سعادت با اموری از قبیل: لذت، آرزو، موفقیت و رضایت، بستگی کامل دارد. در عین حال، این نکته مهم است که اختلاف اساسی نظام های اخلاقی، به لحاظ مفاهیم کلی نیست؛ بلکه بیشتر به مصادیق آن مفاهیم کلی مربوط می‌شود. یعنی هر انسانی، فطرتا طالب سعادت است و هیچ گاه این خواست را نمی تواند از خود سلب کند. این حقیقت را نیز همه نظام های اخلاقی پذیرفته اند و در آن اتفاق نظر دارند و اختلاف میان نظام های گوناگون اخلاقی، متوجه تشخیص مصداق سعادت خواهد بود. به همین جهت، در آیات و روایات سعادت و همچنین متضاد آن شقاوت، گزاره‌ای که مستقیما و صریحا به تعریف سعادت پرداخته باشد، وجود ندارد و بیشتر به مصادیق و عوامل آن پرداخته شده است.

در چنین مواردی به لحاظ روش شناختی، برای مشخص ساختن تعریف، باید به سراغ مصادیق رفت و از لا به لای آنها تعریف را به دست آورد. بررسی علمی مصادیق سعادت، پیچیدگی خاص خود را دارد؛ چرا که با طیف گسترده ای از موارد رو به رو هستیم که گاه در نگاه نخست، تفاوت‌های زیادی با یکدیگر دارند. از این رو، شیوه بررسی، از اهمیت خاصی برخوردار است. در یک بررسی، حدود ۴۴۰ روایت که طیف وسیعی از عوامل سعادت را شامل می‌شوند، مورد مطالعه قرار گرفته‌اند. از این مجموعه، حدود ۳۳ روایت به مصادیق سعادت یا شقاوت دنیوی، حدود سی روایت به اسباب شقاوت، حدود ۱۶۵ روایت به اوصاف افراد سعادتمند، و حدود ۱۱۰ روایت به اوصاف افراد شقی پرداخته است. حدود پنجاه روایت نیز در مورد اسباب سعادت و مسائل متفرقه دیگر موجود است.

بررسی آیات و روایات نشان می‌دهد که تعریف سعادت از نظر قرآن و حدیث، تفاوتی با مفهوم لغوى آن ندارد. اسلام نیز سعادت را خیر پایدار همراه با شادی و سرور می‌داند. تنها تفاوت اسلام با دیگر مکاتب، در معرفی مصادیق خیر، دوام و سرور است. بررسی مصادیق نشان می‌دهد که اسلام، خیر، سرور و دوام را در مجموع حیات انسانی در نظر گرفته است. لذا این مفاهیم را به زندگی اخروی نیز توسعه می‌دهد و خیر و سرور در سعادت اسلامی، از دنیا تا آخرت امتداد دارد. پس تعریف اسلام از سعادت را می توان «خیر و سرور پایدار در مجموعه حیات انسان دنیا و آخرت» دانست. بر همین اساس، معرفی مصادیق و محدوده آنها نیز متفاوت است.

یافته بسیار مهم این بررسی آن است که سعادت در معارف اسلام، «دو سطحی» است: یکی دنیوی و دیگری اخروی. هر کدام نیز به تناسب ماهیت خود، عواملی دارند. این سطح بندی، معلول واقعیت حیات انسانی است. حیات انسان، در سطح دنیوی و اخروی دارد. لذا سعادت او نیز دو سطحی خواهد بود و به تناسب هر سطح، عوامل خاصی نیز خواهد داشت. معلوم می‌شود که اسلام، نه به بهانه آخرت، سعادت دنیوی را فراموش کرده است و نه به بهانه دنیا، سعادت اخروی را. پیامبر بهترین فرد را کسی نمی‌داند که یکی را به خاطر دیگری ترک کند؛ بلکه باید از هر دو برگرفت، چرا که دنیا وسیله آخرت است. به همین جهت، ایشان با همت ترین مردم را کسی میداند که به هر دو سطح بپردازد. بر این اساس، اسلام، سعادت تک سطحی را نمی‌پذیرد، حتی اگر سطح آخروی باشد.

نکته بسیار مهم ، پیوستگی و در هم تنیدگی هر دو سطح سعادت با یکدیگر است. بررسی روایات نشان میدهد که سعادت دنیوی و اخروی، دو مسئله جدا از یکدیگر نیستند؛ بلکه کاملا با هم ارتباط تنگاتنگ دارند و بر هم تأثیرگذارند. این مسئله، از اصول اساسی در مفهوم سعادت است که کمتر مورد توجه قرار می‌گیرد. به لحاظ روش شناختی، این اصل در هیچ روایتی، مورد تصریح قرار نمی‌گیرد؛ اما معمولا روایات حوزه سعادت دنیوی، قیدی دارند که آن را در راستای آخرت قرار می‌دهد. این، موجب به وجود آمدن این اندیشه می گردد که دو سطح سعادت با یکدیگر مرتبط اند و بیگانه از یکدیگر نیستند. لذا در مرحله نخست می توان استفاده کرد که سطوح سعادت با هم ارتباط دارند. سپس آنچه اهمیت بیشتری می یابد، الگوی تأثیرگذاری این دو سطح بر یکدیگر است. پرسش این است که اگر این دو سطح بر یکدیگر تأثیر گذارند، نحوه تأثیرگذاری آنها به چه شکلی است؟

بررسی روایات نشان می‌دهد از آنجا که «دنیا، مزرعه آخرت است»، سعادت دنیوی «بستر و زمینه» سعادت اخروی است و از آنجا که سعادت اخروی، هدف نهایی است، «جهت دهنده» به سعادت دنیوی نیز هست. بررسی مجموع آیات و روایات سعادت، نشان می‌دهد که هر چند اسلام، سعادت دنیوی را با همان معیارهای مادی‌اش به رسمیت می شناسد، اما آن را در جهت تأمین سعادت اخروی تعریف می‌کند و از مسائلی که سعادت اخروی را تهدید می‌کنند، دوری می گزیند و آنها را ضد سعادت می‌داند. لذا در روایات این بخش، معمولا قید یا نکته‌ای وجود دارد که عوامل مادی و دنیوی سعادت را از اطلاق خود خارج می‌کند و به آنها جهت می‌دهد. برای نمونه می توان اشاره کرد که هر چند در روایات، ازدواج و همسر زیبا به عنوان یک عامل دنیوی سعادت معرفی شده، اما آن را به دیندار بودن، صالح بودن و پاک‌دامن و امانت‌دار بودن مقید کرده‌اند.

بنابراین هر چند اسلام برای سعادت، دو سطح قائل است، اما نحوه ارتباط آنها با یکدیگر از الگوی خاصی پیروی می‌کند. از این رو، مدل سعادت اسلامی، پیچیدگی خاصی دارد. بر اساس این مدل، سعادت دنیوی در دل سعادت اخروی قرار می‌گیرد و در مسیری قرار دارد که تأمین کننده سعادت اخروی باشد. از این رو، هر چند سعادت دنیوی، محدود به دنیاست و با مرگ پایان می‌یابد، اما بر سعادت اخروی تأثیرگذار است. از طرف دیگر، هر چند سعادت اخروی، مخصوص آخرت و زندگی جاویدان انسان است، با این حال، تأمین آن، از دنیا شروع می‌شود، بلکه به عبارت دقیق تر، به لحاظ زمانی، دنیا تنها فرصت تأمین آن است. لذا هم عوامل مادی و هم عوامل معنوی سعادت، در دنیا تأمین می‌شوند؛ اما به لحاظ اثر، برخی مربوط به دنیا و برخی مربوط به آخرت‌اند و در عین حال، عوامل دنیوی، باید در راستای سعادت اخروی قرار بگیرند و با آن تضاد نداشته باشند. در حقیقت، اسلام، سعادت دنیوی متضاد با سعادت اخروی را سعادت نمی‌داند، هرچند در ظاهر، سراسر، لذت و سرور و رفاه باشد.
 
منبع: الگوی اسلامی شادکامی، دکتر عباس پسندیده، صص36-33، مؤسسه علمی فرهنگی دار‌الحدیث، قم، چاپ دوم، 1394